سفر بارانی
زیارت یعنی در خلوت دل با امام خود راز دل گفتن،زیارت یعنی پناه آوردن به خانه ای امن امامان
معصوم و ایجاد آمادگی برای پذیرش معرفت و دستور امام.
زیارت یعنی شستشوی دل و جان از گناه و بهره مند شدن از شفاعت معصومان شفاعتی که خداوند متعال به
ایشان عطا کرده است
سلامی از جنس زیارت.
بالاخره روزی آمد که در این خیمه بنویسم عازم خیمه ی حبیب شده ام.می نویسم با اشک با دستانی لرزان
می نویسم با حنانی برخاسته از دل.
اندوهی وجودم را فرا گرفته است می ترسم،ترس از اینکه غرق در روزمرگی شوم آنقدر که یادم برود روزم را
مدیون غروب عمر عزیز حسینم (ای خدا شیرین کن این دلشوره را)
اطراف و اطرافیانم را که می نگرم همه در تلاش برای غبار روبی و ...خانه هایشان هستند که برای سال جدید
آماده می شوند این ایام حزنم را بیشتر کرده است دست که می برم تا گردی از کتاب و... بردارم دلم به درد
می آید خدایا کمکم کن غبار از دل بروبم.
آمده ام در این خیمه بنویسم می خواهم راهی حرم حبیب شوم و این اولین بار است که میروم و دست هایم را
دخیل شبکه های شش گوشه می نمایم.
کربلا، آرام آرام بخش می کنم کر ب لا دلم میلرزد دیگر تکرار نمی کنم اشک هایم ادامه می دهد
بابی انت و امی یا ابا عبدالله
قطعه ای از بهشت که زائرانش اولیا و انبیاء و ملائکه هستند.سالهاست که آرزوی دیدن این حریم را دارم
وقتی چشمانم در عزای حسین می گریست در هر قطره ی اشکم نشانی را میدیدم گاهی گنبد،گاهی
ضریح،گاهی بین الحرمین اما توانم را با خود میبرد آنگاه که در قطره های اشکم خواهری گیسو پریشان را نظاره
گر برادر در خون تپیده اش تجسم می کردم بــــــــــــرادر این جا داغی دلم را تازه می کند و شرمندگی تمام
وجودم را فرا می گیرد و از ته دل و با تمام جانم می گویم «برادرم مرا ببخش» ببخش که زودتر از تو به کربلا
میروم تو میدانی که هرگز دلم نمی خواهد غیر از مرگ از تو پیشی بگیرم مرا ببخش که چشمانم
زودتر از چشمان زیبای تو گنبد حسین را می بیند مرا ببخش که زودتر از تو طواف بین الحرمین می کنم اما قول
میدهم حق خواهری را ادا کنم اول به جای تو ببینم،اول به جای تو ببوسم،اول به جای تو بخوانم،اول به جای تو
بگریم اول تو.برادرم
و آنجا که وارد حریم ساقی تشنه لبان میشوم آنجا نیز اول از طرف تو به همنامت سلام می دهم و از طرف تو در
خیالم بوسه می زنم بر دست هایش.
آنگونه که اثرات ترکش های باقی مانده بر دست های سفیدت را همیشه در خیالم می بوسم.
خدا را شاکرم.بیش از همه قدردان امام عصرم هستم که با وجود آگاهی از پرونده ی سیاهم برات کربلای مرا
امضا نموده است.
دوستان عزیز 2 روز دیگر عازم سفر به عتبات عالیات هستم آنجا به یاد تک تک شما بزرگواران خواهم بود و
برایتان از ته دل و صمیمانه دعا می کنم
عزیزی کربلایی به من توصیه کرده بودم که در قنوت نماز هایم بگویم اللهم ارزقنا زیارة الحسین(ع) و من از این
عزیز سپاسگذارم و آنجا برای کربلایی شدن همه ی شما دوستداران حسین دعا می کنم
شما هم حلالم کنید و برایم دعا کنید زیارتی با معرفت داشته باشم در این مدت که نیستم باز هم به خیمه ام سر بزنید
به پیام های پر مهر شما عزیزان ذیل پیامتان پاسخ می دهم.
از طرف همه ی شما بزرگواران دعای فرج را نیز خواهم خواند و به نیابت همه ی شما به امامم خواهم گفت:
يا ابن السنن المشهورة يا ابن طه و المحكمات يا ابن يس و الذاريات يا ابن الطور و العاديات يا ابن من
دنى فتدلى فكان قاب قوسين او ادنى دنوا و اقترابا من العلى الاعلى متى ترانا و نريك و قد نشرت لواء
النصر ترى اترانا نحف بك و انت تام الملا و قد ملات الارض عدلا.
یا علی.

