پای دیوار ندبه

در دل کشدم آتش هجر تو زبانه
آخر کشدم از غمت این آه شبانه
خونم چکد از دیده به سودای تو تا کی
تا چند روم در طلبت خانه به خانه
هر سو نگرم مهر دل آرای تو جویم
هر جا گذرم می طلبم از تو نشانه
دل بر سر آن شد که به پای تو دهد جان
گر دست دهد وصل تو ای درّ یگانه
آیا رسد آن طالع فیروز که روزی
روزی شودم دولت دیدار تو یا نه
سخت است به هر جمع پریشان تو ای شه
حاضر همه یارند تو غایب ز میانه
برخیز و بساط ستم و جور،تو برچین
برهان همه یاران خود از جور زمانه
حیران به امید است که دیدار تو بیند
روزی که زنی تکیه به او رنگ شبانه