وقتی گره هایی در زندگی ام به وجود می آید که قادر به باز کردن آنها نیستم راهی خانه ی دوست می شوم

وسر بر سجده العفو گویان زاری می کنم و با تمام ناتوانی ام به او که قادر مطلق است التماس می کنم تا گره

از کارم بگشاید و چه زیبا و بی منت دست نوازش بر سرم می کشد و اشکم را پاک می کند و مرا با معنی

استجب لکم آشنا می سازد.

خدایا تو را سپاس که هر وقت می خوانمت بدون اینکه آلوده بودنم را به رویم آوری با تمام مهربانی ات بنده ات را

لبیک می گویی.

خدایا تو را سپاس که باز هم توفیق زنده بودن در ایام مبارک رجب را نصیبم کردی و هزاران سپاس به خاطر

شبی که برایم اختصاصی قرار دادی به نام «شب آرزوها»

خدای من!اینک این منم بنده ی تو که خود را به سوی تو می کشم بیزارم از آنچه بوده ام و آنچه کرده ام آنقدر

که شرم وآزرم و حیا اجازه نگریستن به رخسارت و رو در رو شدن با تو را به من نمی دهد و بخششت را می

طلبم که عفو و بخشش صفت زیبای کرامت توست.

با کدام روی به دیدار تو بشتابم؟و با کدام کوله بار به بارگاه تو بیایم؟آقای من!با گوشهایم؟با چشمهایم؟با

زبانم؟با دستهایم؟با پاهایم؟مگر نه اینکه همه ی اینها نعمت های توست در نزد من؟و مگر نه اینکه من با همه

ی اینها مرتکب گناه شده ام.

در این شب کوله بار پر از گناه چندین ساله ام را برایت آورده ام!و تو چه خوب خدایی هستی که با نگاه پر

مهرت می گویی:بنده ام خسته می شوی کوله بار سنگین گناهانت را به من بده و نه فرشتگانم که خود از

دوشت بر می دارم و به کوله باری از خوبی ها و لذت های جاودانه مهمانت می کنم.خدایا تو از عقوبت گناهانم

اجتناب می ورزی انگار تو شرمسار منی!!!

خدای من!تو اگر می خواستی خوارم کنی دست به هدایتم نمی زدی.تو اگر رسوایی مرا می خواستی اینقدر با

من مدارا نمی کردی معبودم!اگر در مقایسه با طاعتی که باید بشوی عمل من ناچیز است_که هست_امیدم به

تو بسیار است و تو برترین آرزوی منی.

بنده ام:

شب آرزوها فقط برای تو.برای تمام آنچه که دلت می خواهد.بخواه از من حتی اگر تمام دنیا باشد.هر چیزی که

دلت می خواهد بگو،دانه به دانه،بنده ام همه را هدیه ات می دهم فقط یک هدیه به من بده،سر بلند کن و

اشک های آسمانی ات را که طعم پشیمانی از گناه می دهد را هدیه کن،آنها را می خواهم  تا با افتخار به

ملائکم نشان دهم و بگویم این بنده ی پشیمان من است که به دامن من پناه آورده است و همه چیزش را از

من می خواهد و کیست غیر از من به او مهربانتر و دلسوزتر و من هم لبیک میگویم.

خدایا! با تمام شرمندگی ام رو به سویت آورده ام (نصبت وجهی)گناهانم را ببخش(رب اغفرلی الذنوب)

خدایا!از گناهان من در گذر و پدر و مادرم را غریق رحمت خویش ساز وبا آنان به مهر و ملاطفت رفتار کن آنچنان

که آنان در دامن لطف خویش مرا پروردند و خوبی هایشان را پاداش ده و از بدی هایشان در گذر.

آرزوهایم را که به درگاه خدا می برم و بیان می کنم امام مهربانی ها را در دلم می جویم که چه غریبانه در

شب آرزوها سر به سجده برای برآورده شدن آرزوهایم دعا می کند و برای نجات شیعه ذکر فرج گرفته است.

وای بر من! امامم برای اجابت آرزوهایم دعا می کند در حالیکه من از او غافلم.

شاید خداوند این شب را نه شب آرزو،بلکه شب آرزوها قرار داد تا لابه لای

آرزوهایمان یک بار فقط یک بار بگوییم:

«اللهم عجل لولیّک الفرج.»